گربه
یه منچ براش خریدم همه اش می گه بیا بازی کنیم ، بازی کردنش هم همه اش جر زدنه . می آد تاس رو بر می داره شش رو تودستش می گیره می ذارتش رو زمین می گه مامان دیدی من شش آوردم. خلاصه تا آخر بازی همین طوره . بعدش نوبت مار و پله است . خانمی از پله میره بالا ولی از تو دهن مار نمی آد پایین . منم که از خدامه زود بازی تموم بشه می گم اشکال نداره. تو بازی همه اش شش می آره . داشتیم مار پله بازی می کردیم باید دو می آورد که برنده بشه . هی تاس می انداخت دو نمی آورد گفت پس چرا دو نمی افته منم گفتم از روش خودت اسفاده کن. صبح با هم رفتیم خونه عموش طبقه پایین. به پسر عموش گفت رضا بیا با هم منچ بازی کنیم . شروع کردن به بازی که حد...